بر سر گرفتهایم و سبکبار میرویم
کوه غمی که پشت فلک را شکسته است.
صائب تبریزی
برای مدتی تصمیم گرفته بودم مطلبی ننویسم و یا اندیشه های خود را در مورد اتفاقاتی که در حرکت ملی آزربایچان رخ می دهد بیان ننمایم ، وقتی دیروز در برنامه زنده شب جمعه گوناز تی وی، که با شرکت و همراهی دکتر” چهرگانی” آقای”مهدی نعیمی ” و آقای “احمد اوبالی ” پرچم حرکت ملی آزربایجان جنوبی رسماّ اعلام گردید بسیار خوشحال شدم .
ولی بعد از برنامه شاهد مخالفتها و حتی فحاشی افرادی بوده ام که شاید انتظار از آنها را نداشته ام ، و همین مخالفتهای مغرضانه و یا غیر منصفانه ذهنم را مشغول و افکارم را به هم ریخته بود تا جایی که مرا وادار به نوشتن این مطلب نمود ، باشد که باز اندیشه های خود را با زبان ساده و بدون استفاده از اصطلاحات سیاسی که توان بیان و تخصص آن را نیز ندارم با شما دوستان عزیز در میان می گذارم .
با این یاد آوری شروع می کنم که در هر جنبشی با هر تغییری بدون شک موج مخالفت ها و موافقت ها وجود خواهد داشت و این زیاد هم تعجب آور و غیرعادی نیست بخصوص در جنبش ملی مردم آزربایجان جنوبی که جنبشی است ، خود جوش و مردمی، و جنبشی که سرچشمه آن به روزهای استقلال حرکت فرقه دموکرات آزربایجان که هنوز بوی و طعم آزادی آن در مشام ملت تورک آزربایجان مانده و آرزوی دوباره چشیدن آن را در دلشان به ارمغان آورده است، می رسد.
فعالان حرکت ملی آزربایجان امروز بدون شک و قید و شرط به داشتن پرچمی مستقل، هر چند موقت تا رسیدن به آزادی از استعمار، اعتقاد و آرزو داشته اند و خلاء وجود آن را احساس می کردند ، زیرا شرایط کنونی و بین المللی و آمال و اهداف حرکت ملی چنین ضرورتی را می طلبید. و بدون شک همه فعالان در خارج از ایران که در صدد شناساندن حقوق و خواسته های ملت در استعمار را، به ملت های دیگر بر می آیند همیشه چیزی برای اثبات کم داشته اند و این باعث بی نتیجه ماندن و یا به سختی به مقصد رسیدن پروژه ی ارائه شده شان می گردد .
مثالی ساده بزنم، در همان سال اولی که ما به آلمان آمدیم در مدرسه دخترم که کلاس پنچم بود به بچه های کشورهای مختلف گفته بودند که ملیت و فرهنگ خود را بشناسانند و در قالب یک کاغذ دیواری آماده سازند، یادم هست دخترم دوست داشت مستقل کار کند و از من چیزی نمی پرسید ، تبریز میانه و زنجان را توضیح داده بود عکسهایشان را از اینترنت پرینت گرفته و چسبانده بود ، معلم گفته بود همه بچه ها پرچم شان را چسبانده اند تو هم پرچمتان را پرینت بگیر، دخترم پرچم آذربایجان شمالی را پرینت گرفته بود که معلم گفته بود نه، شما از باکو نیامدی، باید پرچم خودتان را بچسبانی، دخترم حالا تنوانسته بود همه چیز را توضیح دهد که البته هم نمی توانست در آن سن توضیح بدهد ،یادش آمده بود که گونئی آذربایجان بنویسد و پرچمش را پیدا کند ، وقتی در گوگل گشته بودند پرچم آن روز گاموح را دیده پرینت گرفته و به روزنامه دیواریش چسبانده بوده و بدین ترتیب حق مطلب را ادا کرده بوده است ، روز جشن والدین به مدرسه رفتند و من با دیدن روزنامه دیواری دخترم هم خوشحال شدم ، هم مردد،زیرا آن روزها خود نمی خواستم پرچم یک تشکیلاتی را سنبل ملت نشان بدهم، ولی واقعیت آن بود که دخترم مجبور به آن شده بود.
این مثال کوچکی بود ، مثالهای بزرگتر ، ناتوانی ارائه وجود حرکت ملی در جوامع بین المللی بدون داشتن سنبل و یا پرچم ملی مستقل .
امروز وقتی ما در برلین مراسمی را برگزار می کنیم وقتی پرچم آزربایجان شمالی را یر میز می گذاریم می پرسند این برنامه برای باکو است ؟ و یا اگر هم نپرسند با چنین تصوری از آن مجلس بیرون می روند . ولی امروز ما می توانیم هر دو پرچم را در کنار هم قرار دهیم و بدون شک بیننده و یا نماینده شرکت کرده در مراسممان خود بدون شک دنبال حقیقت ماجرا خواهد رفت و سعی در به دست آوردن جواب سوال در ذهن خود خواهد بود.
دوم اینکه احتیاج و ضرورت به داشتن این پرچم از همان روزهای تشکیل حرکت ملی احساس شده بوده است که فعالان به طراحی و حفظ آن مباردرت نموده اند ،ولی چیزی که وجود و مقبولیت آن را به تاخیر انداخته بود ، طراحی پرچم های مختلف برای حرکت ملی بوده است و همان طور که همه می دانیم همین مسئله سالها سبب آزار و اختلاف بین فعالان عضو در تشکیلاتهای مختلف حرکت ملی شده بود و امروز چه مبارک روزی است که همه به وجود یک پرچم برای حرکت ملی را می توانیم شاهد باشیم.
و باز بدون شک در دنیای امروز و بخصوص در جغرافیای کشورهای آسیایی به توجه به شرایط موجود با تولد هر جنبشی علامتی و سنبلی و یا پرچمی وسیله اتحاد و شناساندن آن جنبش به دنیای بیرون طراحی شده است، حتی در کشور چند ایالتی همه ایالت ها برای خود سمبل مستقلی دارند،حالا چه برسد به حرکت ملی آزربایجان جنوبی که جنبشی است بسی بزرگ تر، مدعی تر و حقیقی تر.
باید از نکته ای بسیار باریک نیز نگذریم اینکه ، داشتن پرچم مستقل در جنبشی عامل شور و هیجان ،وباعث فوران حس وطن پروری است . مثال زنده، تورکمن های عراق که با در دست گرفتن پرچم خود انرژی مضاعف پیدا می کنند و می گویند این پرچم باید همیشه برافراشته باشد و به خاطر همین پرچم از جان و مال خود می گذریم. و حالا اگر بیاندیشیم که تورکمن ها پرچم عراق را در دست می گرفتند و یا اصلا پرچمی به دست نمی گرفتند آن روحیه و فداکاری را می توانستند بر جوانان خود منتقل کنند و در مجلس عراق و یا در برابر جوامع بین المللی بسی مستقل تر حق خود را فریاد بزنند؟
و نباید از این نکته هم بگذریم که، در سالهای اخیر مردم دیگر پرچم تراکتور را به جای پرچم استفاده می کردند، گذشته از این که شاید جمهوری اسلامی نمی توانست زیاد به آن گیر بدهد و یا به خاطر آن سبب آزار فعالان گردد هرچند که هزاران جوان و نوجوانهای ما به خاطر (خ) تراختور و به بهانه های مختلف اذیت شده کتک می خورند. ولی در بطن قضیه مردم دنبال پرچمی هستند که با آن بتوانند خود را معرفی کنند.
مشکل ما بودن دو آزربایجان از هم جدا شده است،و ما همه آرزوی یک آزربایجان را در دل به همراه می کشیم . . بدون شک این آرزوی شهیدان آزربایجان ، آرزوی بزرگان آزربایجان ، ائلچی بئی ها ، محمد امین رسول زاده ها ، دکتر ذهتابی ها و… بوده است ، به خاطر همین هم از طرف خود آقای دکتر چهرگانی در برنامه زنده اعلام گردید که این پرچم موقتی است تا روز رسیدن به آزربایجان بزرگ . این پرچم امروز وسیله اتحاد و تمثیل آزربایجان جنوبی در جوامع بین المللی و کشورها خواهد بود .
اما چرا و چه کسانی مخالف انتخاب این پرچم به عنوان پرچم حرکت ملی آزربایجان جنوبی و یا کلا آزربایجان جنوبی هستند و در صدد حاشیه سازی و ایجاد شک و تردید در میان فعالان هستند؟
بهانه ای که شاید امروز به دست عده ای مخالف داده شده است ، اعلام این پرچم در کمال سکوت و سادگی و در برنامه زنده گوناز تی وی با شرکت عده ای کم بوده است. که نتوانسته هیجان و نشاط چنین روز مهمی را بر ملت منتقل کند و چه بسا اگر این مراسم در یک روز بخصوص در یک سالن کنفرانس با شرکت عده زیادی انجام می شد جلو بهانه های اشخاصی را می گرفت .
خوب بود اگر می شد، ولی باید همه شروط و شرایط امروز حرکت ملی را در نظر بگیریم، که از هر طرف برای به حاشیه کشاندن و ایجاد اختلاف در میان فعالان حرکت ملی تلاش می شود و این روزها دیگر اختلافات در مسیر اتحاد و دوستی افتاده است و اگر در چنین مراسمی افرادی با افکار مختلف خواسته یا ناخواسته سبب به تاخیر افتادن و یا به انجام نرسیدن این مهم می شد، بدون شک دوباره دامنه اختلافات گسترده تر شده و به نقطه اول بر می گشتیم. به نظر خود بنده بهترین کار و زمان همانی بود که انجام گردید.
همچنین باید قبول کنیم که تا دیروز مسئولان تشکیلاتها و افراد مستقل شناخته شده در حرکت ملی نمی توانستند در یک موضوعی به اتفاق نظر برسند، اگر امروز همه آن را پذیرفته اند ، این نشان دهنده یک اتفاق بسیار خود و اتحادی است که همیشه دنبالش بوده ایم، و همچنین بدون شک به انجام رساندن خود این مسئله و مذاکرات درباره آن، زمان زیادی را گرفته است تا به موفقیت دست یافته است .
اما افرادی که مخالف این عمل هستند به سه گروه می توان آنها را تقسیم بندی کرد.
1- افرادی که درست بودن این عمل را در بطن خود تایید می کنند ولی به خاطر دلشکستگی و حس انتقام و ناراحتی های شخصی از آقای احمد اوبالی نمی توانند بپذیرند که چنین اتفاقی با شرکت و تایید احمد اوبالی و توسط تلویزیون گوناز انجام گردد، ناخواسته به حاشیه می زنند و درصدد ارائه دادن تئوری های غیر معقول و غیر منصفانه هستند، هر چند که شاید تک تک افراد این گروه فعالان و فداییان واقعی حرکت ملی هستند، ولی امروز نمی توانند از حس درونی خود بگذرند و منافع حرکت ملی را در نظر بگیرند .
اگر انصافا درست قضاوت کنیم اینها تا دیروز مدافع دکتر چهرگانی بوده اند و امروز منتقد وی شده اند، و همچنین در مورد آقای مهدی نعیمی که به هیچ عنوان نمی توانند منسوبیت او را به گوناز تی وی، یا تشکیلاتی و یا به جمهوری اسلامی بچسبانند زیرا این شخص را همه فعالان بخصوص فعالان در داخل در بخوبی می شناسند و به او اعتماد دارند که خود نیز شاهد فعالیتهای صادقانه شان بوده ام.
و آقای احمد اوبالی که امروز در کنار همه تصمیم گیرندگان و موافقت کنندگان ایستاده و از آنها حمایت کرده و برنامه را به این موضوع اختصاص داده اند قابل تمجید و تشکر هستند نه قابل انتقاد . پس نتیجه اینکه مخالفت این گروه از روی ناراحتی های شخصی است و به مرور زمان حل خواهد شد.
2- گروه دوم ایرانپرستان آزربایجان دوست، آسیمیله های بی نوا و یا کمونیست های استالینچی ، توده ای ها و… کلا افرادی که هم خدا را می خواهند هم خرما را، هم نمی توانند از تبریزی بودن خود بگذرند هم نمی خواهند دل ایران را بشکنند و این افراد مدام دور دایره می چرخند و ملت را و خود را به گمراهی می کشانند و خواسته ناخواسته نمی توانند بپذیرند که آزربایجان می تواند از زیریوغ استعمار فارس خارج شود، و فکر می کنند که آزربایجان توان اداره کردن خود را نخواهد داشت، و …
3- گروه سوم جاسوسان، مانقوردها و خود فروخته های بی هویت هستند که ماموریت شان ایجاد اختلاف در بین فعالان حرکت ملی و گل آلود کردن آبی که اطلاعات قصد ماهی گرفتن از آن را دارد و در مورد آنها زیاده گفتن بی معنی است،زیرا آنها سلاح دشمن هستند .
و نهایت مطلب اینکه از نظر بنده بهتر است عاقلانه عمل کنیم وسبب آزار همدیگر و یا سبب به ریختن افکار جوانان در حرکت ملی نگردیم و این اتفاق مبارک را با آرزوهایمان پیوند دهیم و شادی بکنیم.
یادمان باشد مقصد مان آزربایجانی است که مال خودمان باشد و اگر روزی مرکزیت خود را در تبریز ایجاد کنیم می توانیم حامی تورکهای دیگر در ایران و در نهایت همه تورکها را در ایران در زیر یک مجموعه جمع بکنیم ، این عاقلانه نیست که ما بنشینیم فکر کنیم که اگر ما مستقل شویم پس قشقایی ها چه خواهند شد؟ پس تورکمنها چه خواهند شد؟ تورکهای تهران چه خواهند شد؟ در دنیای تکنولوژی امروز چنین اندیشه هایی بی اساس است . و همچنین غیر عاقلانه است که ما ۲۵۰ سال با همین افکار نخواسته ایم کاری تمام کننده و تعیین کننده انجام دهیم و روز به روز لاغرمان کرده اند و تا جایی که نایی برای نوا نواشته باشیم، ما باید مرکز قدرت و استقلال خود را به دست بیاوریم تا بتوانیم به خواسته های دیگرمان نیز برسیم، بدون شک برده بودن با آزادی بسیار منافات دارد .
خاطر نشان می سازم که بنده در این مطلب از منتقدان کسی را مد نظر نداشته ام و همچنین نظرات کسی را هم بررسی نکرده ام ، زیرا مسئله را بسیار شفاف دیده و نظرات خودم را بیان نموده ام.
با احترام : شریفه جعفری