در این مطلب و نوشته های بعدی به تحلیل پیدایش فرهنگ لاتی خواهم پرداخت. (محمدرضا لوایی)
—————————————————————–
به نظر می رسد فرهنگ لات و نوچه پروری بیشتر از آنچه یک معضل باشد یک یارگیری است. وحید مرادی تیپی از نوع یک ذوب شده در بستره ی شیعه ی شعوبی است. او کُرد بود و خیلی های دیگر مثل یزدان کُرده و غیره. آنچه این میان جالب است این است که امروز ( شاید بعداً عوض کند ) حکومت مرکزیت گنده لاتی را به نفع کردهای شیعه ورق می زند.
دلیل این مسئله یک بحث کاملاً جداست. آنها در ارتفاعات سوریه و عراق اسلحه به دست می گیرند و در تهران با استفاده از امکانات دولتی به خصوص با آزادی کامل در فضای مجازی به ایجاد رعب و وحشت در ذهن مردم می پردازند. آنکه تیز است حکومت است اینها فقط تیزی اند.
در پیج های این خوب های ایران بر تبلیغ آنها با زبانهای کردی و ترکی و لری و مازندرانی هم آهنگ گذاشته می شود. این بدان معنا نیست که بچه لات ناب فارس زبان وجود ندارد اما طوری سازماندهی شده که مرکزیت شرورهای خوب و بانمک در اختیار زبانهای دیگر باشد. یعنی می خواهند ترتیبی بدهند که مردم چنین تصور کنند اصل و نسب اشرار به دیگری ها می رسد.
آیا آسمان ایران برازنده ی عقاب بلند پرواز خوب های ایران یعنی وحید مرادی بود و هست؟ به نظر من بله. این عقاب به این آسمان می خورد.
یکی از دلایلی که وحید مرادی اینهمه طرفدار داشت از لابلای سخن اکثر طرفدارانش پیداست: ( او فروشنده نبود.)
به هر حال لاتی و شرارت دو جبهه ی جداگانه باز کرده اند. ثروتمندان و قدرتمندان و سیاستمداران اگرچه اینها را در پشت پرده می پرورند و از آنها استفاده های بهینه در جنگ قدرت می کنند ولی اگر این جاهل نگهداشته شده ها کنترل نشوند و در خدمت امر سیاسی قرار نگیرند یواش یواش به عنوان سمبل های مقاومت و اسطوره های ایران در دل مردم جا باز خواهند کرد.
چیزی که بیشتر این لات ها را محبوب مردم می کند در این شعر خیام نهفته است:
شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم،
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
لات های جدید ایران برخلاف سیاستمداران دورو و حتی بعضی روشنفکران جاعل و سانسورچی و نان به نرخ روزخور آنچه می نمایند هستند. مردم شرور نمایان شده را به شرور پنهان شده ترجیح می دهند.
وحید مرادی در یکی از مصاحبه هایش می گوید: ( می خواس به من فرو کنه باید فرو می کردم دیگه. )
شک نکنید تقریباً نود درصد جامعه ی ایرانی اهل فرو کردن هستند. شعارهای سیاسی و فرهنگی جامعه ی ایران مال فرا دیدن نیست مال فرو کردن است. تیزی وحید مرادی و لات ها جنسش از جهل است اما تیزی خیلی ها جنسش از سیاسی بازی است. دستی که بلند می شود و فریاد مرگ بر در می آورد یک تیزی است. شاعری که همیشه خنجر رستم را بر بغل و سینه و کتف و ران قهرمانان دیگر سرزمین ها فرو می کند یک تیزی است. سیاستمداری که با صراحت تمام از اعدام فعالان سیاسی شادی می کند یک تیزی است.
لات های زیادی بین ما هست که شیک و زیبا در برنامه های سیاسی و فرهنگی حرفهای قشنگ می زنند اما در پشت پرده نقشه ی قتل و سرکوب مخالفان را طرح ریزی می کنند.
می خواهند نمایان شدگی امثال وحید مرادی ها بیشتر به چشم بخورد تا لات گنده ی درون خودشان بیشتر مخفی بماند.
و اما نتیجه گیری من چیز دیگری است.
وحید مرادی می گوید:
( رفیقم تیزیمه، پشتم دیوار. )
نمی خواهم جامعه شناسی بازی در بیاورم و شما را در بطن مفاهیم بچرخانم و آخرش همان آش نذری ریخته شده را تحویلتان دهم.
می خواهم بگویم روشنفکری و فرهنگ و سیاست در ایران تصویر اتو کشیده و زیبا شده و به تزویر آلوده شده ی همین لات های امروزی است. در این فرهنگ و سیاست تصور بر این است:
جهان و دیگران می خواهند بر من فرو کنند پس باید فرو کنم!