- In آزربایجان, دونیا, گوندم
- فوریه 1, 2017
حرکت استقلال طلبانه آزربایجان جنوبی حاکمیت بر سرنوشت ملی خود را در دشمنی با اقلیت فارس نمی بیند و در صدد نادیده گرفتن حقوق آنها نیست اؤزگور هارای
آزربایجان، استقلال یا تجزیه طلبیاؤزگور هارای
آزربایجان، استقلال یا تجزیه طلبی-اؤزگور هارای
-
مقدمه
حرکت استقلال خواهی برای آزربایجان جنوبی از دیر بازتوسط فعالان حرکت ملی و صاحبنظران و رهبران معنوی هویت طلبی آن همواره از اصول انکار ناپذیر و بنیادین بوده است که در طول تاریخ مبارزاتی خود همواره بر لزوم استقلال در تمامی عرصه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تاکید داشته اند. با توجه به اینکه تا به امروز این حرکت استقلال خواهی برای آزربایجان جنوبی در زیر خاکستر بایکوت رسانه ای فارس قرار گرفته بود، مجالی برای جولان دادن زبانه های آتش این حرکت درفضای سیاسی ممالک محروسه نبود.
بالاخره فعالیت های چشم گیر فعالین ملی در جهات و زمینه های گوناگون درداخل وخارج ممالک محروسه و با استفاده از امکانات مختلف ارتباطات الکترونیکی، توانست فریاد دادخواهی حرکت ملی آزربایجان جنوبی را از مجرا های گوناگون به گوش جهانیان برساند و رسانه های فارس زبان را مجبور به اذعان و اقرار وجود حرکت استقلال خواهی برای آزربایجان جنوبی نمایند.
بی بی سی فارسی یکی از این رسانه های فارس زبان است که سالهای مدیدی حرکت ملی آزربایجان جنوبی را بایکوت خبری کرده است. اما سر انجام با قرار گرفتن در زیر فشار عظمت وجودی حرکت ملی آزربایجان جنوبی مجبور به برگزار کردن میزگردی در مورد هويت طلبى در آزربایجان جنوبی شد و حرکت استقلال خواهی در آزربایجان جنوبی با طنین رساتری به گوش همگان رسید.
در این مصاحبه که با شرکت خانم دکترسیمین صبری، صالح کامرانی و فرهنگ جهانپورانجام شد هر کدام از شرکت کنندگان به ایراد نگرش های خود در موضوع هويتطلبى در آزربايجان جنوبی (ايران) پرداختند. دو نفر از شرکت کننگان فدرالیزم را در رفع مشکل ملی در ایران و آزربایجان جنوبی راه حل دانستند و نفر سوم جناب آقای کامرانی استقلال آزربایجان جنوبی را مطرح کردند.
در این میان رسانه های معلوم و نژاد پرست که تحمل گفتگو های آزاد را در هیچ مکان و زمانی نداشته و ندارند، پریشان خوابی گرفته وطبق معمول شروع به هذیان گویی در پخش شانتازهای معمول و همیشگی پرداخته اند و حتی بعضی سایت های مربوط به تمامیت گراهای اقلیت فارس اقدام به جعل امضاء در محکوم کردن یک گفتگوی آزاد شده اند؟؟؟!!! به نظر نگارنده این واکنش های دستپاچه ای حاکی از نزدیک شدن اضمحلال نزاد پرستی اقلیت فارس در آینده ای نزدیک است.
***
در طول تاریخ معاصر کسانی که آوای درخواست حقوق ملی را سر داده اند، همیشه به طرق گوناگون بسته به زمان و مکان، با بر چسب های مختلفی همچون کمونیست، تجزیه طلب، پان تورکیست، ضد اسلام و ستون پنجم کشورهای بیگانه متهم شده اند و عملا با سرکوب این افراد راه برای هر گونه گفتمانی برای حل موضوعات و مصائب ملی مسدود شده است.
اما پرسش اینجاست که استقلال طلبی چیست؟ و چه کسی استقلال طلب است؟ و تجزیه طلبی چیست؟ و چه کسی تجزیه طلب است؟
-
نگاهی به اصطلاح های استقلال طلبی و تجزیه طلبی:
2.1. استقلال طلبی، خواسته و تمایل عضوهای یک اتحادیه و یا تلاش آنان برای رسیدن به حاکمیت ملی و سرنوشت خود است. این اتحادیه می تواند در قالب یک خانواده یا محل کار کوچک باشد و یا یک کشور بزرگ.
هر عضو اتحادیه میتواند آینده و سرنوشت خود را از اتحادیه ای که آنرا مغایر با منفعت و سرنوشت خود میبیند (این تغییر مسیر می تواند در نتیجه تبعیضات موجود بر علیه او و یا حتی بدون هیچگونه دلیلی و فقط به خاطر خواسنه و تمایل قلبی باشد) جدا سازد و طریقی مستقل در پیش گیرد. استقلال خواهی و حاکمیت بر سرنوشت ملی خود هیچ وقت به معنای عداوت و دشمنی با اتحادیه قبلی و نادیده گرفتن آن نیست و فقط یک تلاش برای زندگی بهتر و فعالیت مستقل است.
در رژیم های استعماری و استبدادی کاربرد این اصطلاح از طرف استقلال طلبان می باشد.
توضیح: هرعضو اتحادیه از قبل موجودیت فیزیکی و مستقل دارد و یک اتحادیه از بهم پیوستن اختیاری و یا اجباری این عضو ها اتحاد پیدا کرده و اتحادیه می شود. همانطور که معنای اتحادیه نشان می دهد، اتحادیه نمی تواند بخودی خود و بصورت واحد از قبل وجود داشته باشد ویا بطور یک واحد کل زاده شود، بلکه ضامن وجودی اتحادیه، وجود عضوهای منحصر بفرد و مستقلی هستند که از قبل وجود فیزیکی داشته اند. این عضوها می توانند بصورت مسالمت آمیز و اختیاری و یا بطور خشونت آمیز و قهری از هم جدا شوند.
چون عضو های اتحادیه قبل از پیوستن به اتحادیه جدید مستقل و آزاد بوده اند، و چون تک عضوی بودن و فردیت و مستقل بودن مترادف با به دور بودن از قیدها و بندها است و آزادی را تداعی می کند، بنابراین کلمه استقلال می تواند برابر با آزادی تلقی می شود و بار معنایی مثبت دارد و درعضوها همیشه یاد آوری آزادی و مستقل بودن را ایجاد می کند.
اگر اتحادیه جدید آزادی فردی اعضاء را محدود و یا سلب کند وآزادی جدیدی را ارایه ندهند، با توجه به اینکه عضو ها از قبل موجودیت فیزیکی مستقل و آزاد داشته اند و با توجه به خاطره و زمینه آزادی در عضوها، برگشت به حلت اولیه بصورت استقلال طلبی خوهد بود.
در متن آزربایجان جنوبی، حاکمیت نژاد پرست فارس از اصطلاح استقلال طلبی به خاطر بار معنایی مثبت آن به عنوان برچسبی برای متهم کردن فعالین حرکت ملی استفاده نمی کند. علت آن ترس از بیداری نسل جوان در بیاد آوری تاریخ ارزشمند مملک های محروسه و موجودیت فیزیکی آزربایجان بعنوان عنصری مستقل در روی نقشه جغرافیایی می باشد.
یکی از دلایلی که همیشه از امپراتوران تورک و مخصوصا ممالک محروسه قاجار بد گویی می شود همین موضوع یاد آوری موجودیت فیزیکی آزربایجان در روی نقشه جغرافیایی است که هر روز این موجودیت در روی نقشه جغرافیایی کوچک و کوچکتر می شود تا هیچ یاد و خاطره ای از موجودیت فیزیکی آزربایجان در روی نقشه پیدا نشود.
2.2. تجزیهطلبی، تلاش افراد غیرعضو و خارج از یک اتحادیه برای ایجاد تفرقه و جدایی انداختن در بین اعضاء آن اتحادیه و ضعیف کردن آرمانها، اهذاف و برنامههای آنان می باشد. تجزیهطلبی تلاشی است برای جدا کردن عضوهای کارا، مؤثر و مهم یک اتحادیه و الحاق آنان به اتحادیه مورد نظر خود است.
در رژیم های استعماری و استبدادی این اصطلاح بعنوان یک برچسب از طرف رژیم حاکم کاربرد دارد.
توضیح: در تجزیه طلبی تلاش ها در جهت تحریک و اغوای عضوهای یک اتحادیه از سوی عضوهای خارج از یک اتحادیه است. کسانی که با این برچسب شناخته می شوند بنا به تعریف، در واقع افراد اغوا شده هستند!!!
در متن آزربایجان جنوبی این اصطلاح برای بر چسب زن (رژیم نژادپرست فارس) معنای ترساننده و تحقیر کننده و برای برچسب خور (فعالین حرکت ملی) معنای ترسنده و منفی دارد. برچسب زن در موضع قدرت قرار دارد و از بالا به پایین حرف می زند. ولی برچسب خور در موضع قدرت نیست واز پایین به بالا ایراد سخن می کند.
در کاربرد اصطلاح تجزیهطلبی، تمام کوشش های بر چسب زن با توسل به زور، سرکوب و تحقیر در جهت امحاء و نابودی حافظه تاریخی بر چسب خور است. بر چسب زن مصرانه تلاش می کند به برچسب خور با زور القاء کند که او در گذشته هیچ موجودیت مستقل فیزیکی نداشته است که خواستار باز گشت به آن باشد (استقلال طلبی کند).
بر چسب زن با جدیت تلاش می کند تا به بر چسب خور بقبولاند که او توسط بیگانگان اغوا و تحریک شده است. بر چسب زن می گوید که چیزی بنام آزربایجان و زبان تورکی وجود ندارد و همه ایرانی هستند!!!
بر چسب زن با تجزیه طلب خواندن بر چسب خور به شعور فردی، اجتماعی و تاریخی او توهین می کند. بر چسب زن با تجزیه طلب خواندن بر چسب خور بطور مستقیم می گوید که او صغیر است و نمی تواند برای خود تصمیم یگیرد واین دیگران هستند که برای او تصمیم می گیرند و بر چسب خور در نتیجه بیشعوری تحریک و اغوا شده است.
بر چسب زن بدین وسیله می کوشد تا موجودیت بر چسب خور را بر روی نقشه جغرافیایی انکار نماند و با تهدید و تطمیع بر چسب خور زمینه آزادی زدایی ویا بعبارت دیگر استقلال زدایی را فراهم آورد.
-
تفاوت و تشابه بین استقلال طلبی و تجزیه طلبی:
استقلال طلبی و تجزیه طلبی هر دو یکنوع جدا شدن هستند. از منظراستقلال طلبان، استقلال طلبی جدا شدن مثبت واز منظر تمامیت گرا ها و رژیم حاکم استقلال طلبی جدا شدن منفی است.
اصطلاح استقلال طلبی برای احیا و ایجاد دوباره یک زندگی آزاد از جانب مردمی که قبلا موجودیت فیزیکی یعنی موجودیت تاریخی، ملی و فرهنگی داشته اند و در در آن سرزمین زندگی می کرده اند و می کنند، استفاده می شود.
اصطلاح تجزیه طلبی از جانب رژیم های استعماری و استبدادی بعنوان حربه ای برای در قید و بند نگه داشتن مردم تحت ستم مبنی بر اینکه آنها از قبل موجودیت فیزیکی یعنی موجودیت تاریخی، ملی و فرهنگی نداشته اند بکار می رود.
استقلال طلبان از قبل موجودیت مستقل فیزیکی داشته اند و در نتیجه آن صاحب تاریخ، زبان، فرهنگ و اندیشه مستقل و درایت لازم برای تصمیم گیری در باره سرنوشت خود هستند و نکته بسیار مهم دیگر اینکه دیگران برای او تصمیم نمی گیرند. و این جدا شدن (استقلال) یک رقابت سالم برای یک زندگی آزاد است.
اما در تجزیه طلبی، تجزیه طلبان، بنا به القاء بر چسب زننده (رژیم های استعماری و استبدادی) از قبل موجودیت فیزیکی مستقل نداشته اند و جدا شدن و تجزیه طلبی آنها نه بر اساس استقلال رای آنها بلکه بخاطر عدم شعور آنهاست و تجزیه طلبی توسط اتحادیه های خارجی هدایت می شود و تجزیه طلبی تجزیه طلبان منجر به تباهی زندگی آنها خواهد شد.
نکته: استقلال طلبی می تواند در نتیجه تحریک عضوهای یک اتحادیه دیگربرای رسیدن به یک زندگی آزاد نیز باشد و استقلال طلبان می توانند با جدا شدن از اتحادیه موجود به اتحادیه ای دیگر بپیوندند.
نتیجه گیری: در متن آزربایجان جنوبی و مملکت های محروسه، تجزیه طلبی برچسبی است که از سوی عوامل استعمار و رژیم حاکم در جهت استحمار و استعمار مردم برای در قید نگه داشتن آنها مورد استفاده قرار می گیرد و مبنای حقیقی و حقوقی و علمی و تاریخی ندارد.
استقلال طلبی در آزربایجان جنوبی بر اساس موازین حقیقی و حقوقی و علمی و تاریخی است که با عقل و درایت استقلال طلبان و بر اساس آمال و آرزوهای ملت تورک برای داشتن یک زندگی آزاد پیش برده می شود.
پروژه تجزیه طلبی در مقابل استقلال طلبی موجودیت دارد و تنها کاربرد آن فقط و فقط حفظ و بقاء و حضور استعمار گران انگلیسی در مملکت های محروسه و حاکمیت اقلیت فارس با سرکوب خواسته های قانونی ملل در مملکت های محروسه است.
-
برای درک اینکه چه کسی تجزیه طلب است لازم است نگاهی گذرا به تاریخ دوره قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی داشته باشیم.
در دوره قاجار مملکت های محروسه هر کدام نوعی خود مختاری و استقلال داخلی داشتند که بعد ها این روند تاریخی در جهت تامین منافع استعمارگران انگلیسی از هم پاشید.
هراس انگلیسی ها از تمایل قاجارها به روس ها و ترس اشان از روس ها وسپس از کمونیست ها در دست یابی به آب های گرم و رسیدن به بزرگترین مستعره آنها یعنی هندوستان سبب شد که ورق تاریخ به سود عوامل آنها چرخش بکند.
با به روی کار آوردن یک مهتر توسط کودتای انگلیسی ها و ایجاد یک حکومت مرکزی در سمت منافع و برآورده شدن خواسته های استعمار انگلیس، فرایند تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور به نفع اقلیت فارس و یا بعبارت دیگر به سودعوامل انگلیس تغییر کرد.
از زمان به روی کار آمدن رضا میر پنج شکل طبیعی و تاریخی مملکت های موجود درایران به دستور اربابان انگلیسی بهم ریخت و ایالت فارس و دیگر ایالت ها که تا دیروز خود گردان بودند، اینباربا خیانت و نوکری فارس عملا حلقه به گوش وبه مستعمره ی یک کشور بیگانه تبدیل شدند.
بعد ار به روی کار آوردن رضا میر پنج، استعمارگران انگلیسی با استفاده ازنوکر سر سپرده خود شروع به تضعيف کردن و نابودی زبان وهویت های ملی، مذهبی و اعتقادات دينی مملکت های موجود در ممالک محروسه پرداختند.
سپس برای قانونی کردن و مشروعيت بخشيدن به دولت کودتا و دست نشانده وعامل خود دست به فعالیت های وسیعی در تحریف تاریخ زدند.
-
تحریف تاریخ، تجاوز و اشغالگری
با توجه به اینکه اقلیت فارس توسط یک کودتای انگلیسی و با برکناری یک تحصیل کرده اروپایی یعنی آخرین شاه امپراتوری تورک قاجار احمد شاه، و جایگزین نمودن آن با یک فرد بیسواد (مقایسه کنید یک تحصیل کرده اروپایی را با کسی که حتی نمی دانسته تحصیل چیست) به روی کار آمده بود می توان درک به عمق فاجعه ای برد که برای ملل موجود در ایران اتفاق افتاد.
یاد آوری:جالب است بدانیم که عنصر فارس در کشور سه بار از طریق کودتا و با کمک بیگانگان با بیرحمی و کشتار مردم بیگناه به حکومت رسیده است ودر هر سه بار مملکت را به فلاکت کشانده و به بیگانگان تسلیم کرده است. و جالب است بدانیم که در هر سه بار این تورکان بوده اند که آزادیبخش کشور بوده و آن را از بیگانگان رهانیده اند.
-
سلسله هخامنشیان با کمک یهودیان و خیانت و کودتای کورش علیه تورکان ماد و بی لیاقتی داریوش سوم و تسلیم کشور به اسکندر مقدونی.
نجات کشور ازجانشینان اسکندریعنی سلوکیان توسط تورکان آزربایجان
-
سلسله ساسانیان با کمک یهودیان و خیانت و کودتای اردشیر بابکان علیه تورکان اشکانی و بی لیاقتی یزدگرد سوم و تسلیم کشور به اعراب.
نجات کشور از اعراب توسط سلسله های تورک
-
سلسله پهلوی با کمک یهودیان (و جالب است بدانیم که تحریف کننده گان تاریخ ایران و تورکان ایران اکثرا یهودی بوده اند: ریچارد فرای، دیوید استروناخ و اریک فریدریش اشمیت و …)و انگلیسی ها و خیانت مهتر رضا میر پنج به تورک ها و مستعمره سازی ابران و تحویل آن به انگلستان
نقش موثر در نجات کشور از سلسله پهلوی قیام های تورکان آزربایجان
این کودتا و در نتیجه آن اشغال گری مملکت های موجود درممالک محروسه صدمات جبران ناپذیری را به سیر طبیعی تاریخ سیاسی کشور وارد آورد. یکی از چشم گیرترین خسارات وابسته کردن کشور به اربابان جدید بود که ایران را به کشور مستعمره و یا حد اقل نیمه مستعمره تبدیل کرد. بدین ترتیب، رضا میر پنج بیسواد در راستای اقدامات تورک و عرب ستیزانه دولت انگلیس شروع به اشغال سرزمین های تاریخی ملتها و سرکوب و نابودی دستاورد های مادی و معنویملت های مذکور مخصوصا دو ملت تورک و عرب پرداخت.
یکی از مقاصد خطرناک هر تهاجم و اشغالگری، تاراج ارزش های مادی و معنوی یک ملت است که بدین وسیله کشور اشغال شده ارزش زدایی می شود و بجای آن ارزشهای دروغین کشور مهاجم جایگزین می گردد. در این میان تحریف و مسخ حقایق فرهنگی، تاریخی، علمی و … کشور اشغال شده نقش مهمی در به تباهی کشاندن شده آن کشور ایفا می کند.
با وارونه جلوه دادن حقایق وبا توسل به بهانه های ساختگی، تحمیلی و با اغوای افکار عمومی در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقصادی، بدنه و اسکلت فکری آن ملت مستحیل شده و ثروت های سرشار و دست نخورده اشان چپاول می شود.
-
تحریف تاریخ ممالک محروسه:
توهمات و کج اندیشی هایی که از تحریف تاریخ ایران حاصل اقلیت فارس شده است، ارث پدری انگاشتن سرزمین هایی است که خود درآن مهاجر بوده است و سرزمین های موجود رابا کمک گرفتن از اربابانش و با کشتار و قتل عام عمومی ساکنان بومی آن به چنگ آورده است.
این توهم و کج اندیشی باعث شده است که اقلیت فارس خود را به دروغ به عنوان صاحب اصلی این مملکت های محروسه معرفی کند و مملکت هایی را که تا دیروز موجودیت فیزیکی بر روی نقشه جغرافیایی داشتند و حدود و ثغورشان معلوم بود، با از بین بردن آن حدود و ثغور به نام خود ثبت کند.
و در این میان هر کس که می خواهد از این مستعمرگی ومستعمره بیرون رود واز نژاد پرستی اقلیت فارس رها شود و به شرایط اصلی وطبیعی و آزاد خود باز گردد در جهت مطامع فارس و اربابان او، برچسب تجزیه طلب خورده و سرکوب شده است.
به نظر نگارنده، تحریف تاریخ ممالک محروسه ، نقطه بسیار مهمی است که برای باز کردن جعبه سیاه خود کامگی های فارس و اربابانش، باید انگشت روی آن گذاشت تا این سد راه دموکراسی در منطقه زایل گردد و مبنای آزادی ملت های تحت ستم گذاشته شود.
6.1. تحریف دو مرحله ای تاریخ ممالک محروسه
تحریف تاریخ ممالک محروسه در دو مرحله انجام شد.
6.1.1. مرحله اول یا مرحله پنهان یا مرحله قبل از کودتا، مرحله کتیبه سازی و کتیبه تراشی ونوشتن کتابها از روی این کتیبه های جعل شده بود این ماموریت توسط جاسوسان انگلیسی از زمان حکومت قاجار شروع شده بود. در این مرحله استعمار انگلیس با اجیر کردن جاسوسانی از دانشگاه های آمریکا مخصوصا دانشگاه شیکاگو و اروپا شروع به درست کردن کتیبه های جعلی و کنده کاری های جعلی در قسمت های مختلف ایران ، تراشیدن استوانه برای قهرمان آینده خود کورش و جعل کتیبه های موجود در کشور نمود.
بعضی از کتیبه ها جعل شدند، قسمت مهمی از کتیبه های بسیار مهم تاریخی که می توانستند باعث آشکار شدن جعلیات استعمارگران شوند نابود شدند و سر انجام قسمت مهم دیگری از کتیبه ها برای به دور ماندن از دسترس کاوشگران واقعی مردم ممالک ایران به دانشگاه های اروپا و آمریکا بویژه دانشگاه شیکاگو که هم اکنون نیز این کتیبه ها در آنجا موجود هستند به سرقت رفتند.
6.1.2. شروع مرحله دوم یا مرحله بعد از کودتا یا مرحله آشکار، بعد از به قدرت رساندن رضا میر پنج بود. در این مرحله نخستین اقدام شخصیت بخشیدن به یک مهتر بود. بنابر این استعمارگران انگلیسی مهترشان را در یک اقدام عملیاتی یک شبه از رضا میر پنج به رضا خان پهلوی ملقب فرمودند و او را به شاهان سلسله های قبل از اسلام نسبت دادند!!!
اقدامات دیگر استعمارگران انگلیسی در این مرحله نوشتن و تجویز تاریخ های جعلی و مرتبط با کتیبه های جعل شده بود که بصورت انبوه چاپ و نشر شدند. کتابهایی که صفحات آنها مزین به تاریخ با شکوه!!! قبل از اسلام، تحقیر عرب ها و تورکها، مترادف ساختن دین مبین اسلام با فقر و عقب ماندگی و سپس آریایی خواندن مردم ممالک محروسه و به تبعیت از آن تغییر دادن نام کشور بر اساس نژاد موهوم آريايی به ایران بود.
6.2. ممالک محروسه قاجار و نام ایران:
لازم به ذکر است که کلمه ایران در اواخر حکومت قاجاریه توسط عوامل انگلیس مرسوم شده بود. قبل از این تاریخ، این سرزمین به هیچ وجه ایران نامیده نشده است. حتی در مقاوله های بین ناپلئون و قاجار ها از ممالک محروسه قاجار و فرانسه استفاده شده است نه کلمه ایران و فرانسه.
سند های دروغینی که گاه و بیگاه در این خصوص یک شبه کشف می شوند تماما از جعلیات استعمارگران انگلیسی و عوامل آنها در کوشش به کرسی نشاندن جعلیاتشان است. اگر از روی منطق و با تامل به موضوع نگریسته شود، به آسانی قابل فهم است که هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که مملکت او (او تورک، او بلوج، او عرب، او…) به نام یک قوم مهاجر و اقلیت نام گذاری شود.
بعد از فرو پاشی سلسله قاجار، ممالک محروسه قاجارتوسط عوامل انگلیسی به ممالک محروسه پهلوي تغییر نام داد. سپس همین عوامل او تلاش کردند که این اسم را به پرشیا تبدیل نمایند که بعدا از آن صرفنظر کردند و در سال 1936 نام کشور را ایران نامیدند. علت نامگذاری این سرزمین نه به فارس بلکه به ایران ناشی از در اقلیت بودن فارس ها و جلوگیری از قیامهای احتمالی و هم راستا بودن کلمه ایران با نژاد موهوم آريايی در جهت راحت ترآسیمیله کردن مردم این سرزمین ها بود.
زبان فارسی بعنوان زبان ملی به مردم مملکت های محروسه تحمیل شد. در آذربايجان مدرسه رشديه كه در حدود پنجاه سال مشغول آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان به زبان مادريشان يعنی تركی آذربايجانی بود، بسته شد و سیاست فارسی سازی تحت نام ایرانیت آغاز شد.
6.3. ادامه استعمار و استثمار
بعد از به روی کار آمدن فرزند رضا میر پنج، باز هم سياست استعمارگری مملکت های محروسه ادامه یافت. تغییری که در این زمان صورت گرفته بود جابجايی تقریبی استعمارگران روس و انگليس با آمريكا بود. از اولین اقدامات استعمارگرجدید کمک در شکست حکومت ملی بود.
حکومت ملی از طریق هوا و زمین مورد تهاجم قرار گرفت و نتیجه اشغال دوباره مملکت آزربایجان، شهادت بیش از پنجاه هزارنفر، آوارگی هفتاد تا هفتاد و پنج هزار و مهاجرت و پناهنده شدن بیش از صد هزار نفر به آزربایجان شمالی بود. (1)
در این زمان، تلاش، فربيی کاری و حقه بازی برای مشروعیت بخشیدن به، به اصطلاح شاه جدید با تحریف و تغییر تقويم کشور به تقويم شاهنشاهی!!! و به پیروی از آن برگزاری مراسم تاجگذاری و جشنهای ۲۵۰۰ ساله، لقب دار شدن محمد رضا به آريا مهر، مهد تمدن نژاد آريايی شدن ايران، تحقير اعراب و پادشاهان ترك و صدها و هزارها عوام فربيی ديگر باز هم ادامه یافت.
نامهایی که پسوند پارس و آريا داشتند تبدیل به بتهای فرهنگی جامعه شده و فراگیر شدند. خودروی آريا، كارخانه پارس خودرو، پارس الكترونيك، … نام های روستاها، شهرهای مملکت آذربايجان فارسی شدند و می شوند.
همه جوكهای تحقيرآميز و نقش های منفی فيلمها و نمایشنامه ها در قالب افرادی مانند سوپورها، گداها، دزدان و قاچاقچيان و… افرادی غير فارس و اكثرا ترك انتخاب شدند و می شوند تا ملتهای ممالک محروسه از خود و هویت ملی خوذ نفرت پیدا کرده و هويت ملی واقعی خود را فراموش كنند.
با پيروزی انقلاب ملتهای مملکت های محروسه در بهمن ۵۷ عوامل استعماری، استبدادی و نژاد پرستی ضربه مهلکی خوردند. اما دوباره دستهای پنهان استعمار در شكل متفاوتی پدیدار و بر جامعه تحميل گردید و همان سياستهای استعماری، استبدادی و نژاد پرستی قبل از بهمن ۵۷ درشکلی ديگر اینبار علمی تر و برنده تر از قبل به معرض نمایش در آمد. تنها فرق این دوره با دوره قبل به زیر پوست رفتن موقتی روش های آشکار نژاد پرستی بود.
بهد از مدت گوتاهی باز هم سنبل مملکت های محروسه ايران در كارت پستالها و مراكز توريستی، سفارتخانه های جمهوریلسلامی عكس تكه پاره سنگهای پرسپوليس، جام شراب داريوش و سمبلهای نژاد موهوم پارسی و آريايی شدند.
باز هم جوكهای تحقير آميز به مردم غير فارس و اكثرا به تركها بیشتر شدند
بازهم نقش های پست فيلمها ترك شدند. راديوو تلويزيونهای شبكه های استانی مصمم تر از قبل و با آفریدن زبان مخلوط کمر به نابودی زبان تورکی پرداختند. شبکه های برون مرزی، مخصوصا “پرس تی وی”، مملکت های محروسه را برای دنیا پرشیا معرفی می کنند و شبکه های داخلی برای فریب عوام از کلمه ایران استفاده می کنند و بالاخره از پول و ثروت همین ملت ها برای نابودی آنها استفاده شد و می شود.
اگر در زمان پهلوی ها از نظریه موهن آریایی برای نابودی مملکت های محروسه استفاده می شد، بعد از انقلاب بهمن ۵۷ سوء استفاده از احساسات مذهبی ملت های تحت ستم، دروازه های نوینی را در نابودی آنها گشود.
اگر در زمان پهلوی ها عزاداری برای نماد های مذهبی با زبان تورکی انجام می گرفت، حالا طبق دستور برای جلوگیری از نفوذ پان تورکیسم بخش مهمی از عزاداری ها، مخصوصا عزاداری های بازار تیریز به زبان فارسی است. رادیو و تلویزیون های مملکت آزربایجان جنوبی عزاداری تورکی را پوشش نمی دهند. چون سطح اجتماعی و فرهنگی تورکان پایین است!!! و زبان تورکی فقط برای صحبت کردن با مادر بزرک در آشپزخانه خوب است!!!
اگر برای سرکوبی خواست های ملی مملکت های محروسه در زمان پهلوی ها از بر چسب چپی و كمونيست استفاده می شد، حالا بهانه همان سرکوب ها با بر چسب پان تركيست، ضد اسلام و تهمت تجزيه طلبی است.
6.3. جعبه سیاه فارس
به نظر نگارنده مادامی که بطور دقیق و مفصل تاریخ دوره قاجاریه بررسی و تحلیل نشود، باز کردن جعبه سیاه فارس بسیار مشکل خواهد شد. بستر تمام دروغ ها و جعلیات در مملکت های محروسه در این دوره بنا گذاشته شده است. اگر اینجانب در اهمیت بررسی تاریخ این دوره خواسته باشم تاکید کنم، فقط به عنوان یاد آوری مهم به فعالان حرکت ملی و اساتید حوزه تاریخ می گویم که تحلیل و بررسی تاریخ دوره امپراتوری قاجار از نان شب هم واجب تر است.
نگاهی به چهار مورد که در دوره های مختلف استعمارگری (پهلوی و جمهوری به اصطلاح اسلامی) مورد عنایت همه جانبه استعمارگران و عوامل آنها واقع شده است و به موجب آن حاکمیت و تمامیت گرایی فارس را بوجود آورده و مستحکم نموده است.
6.3.1. چه کسی مهاجر است؟
اقلیت فارس مهاجر:
تاریخ نوین و جعلی مملکت های محروسه با نادیده گرفتن دیگر ملت های موجود در آن و با سلسله یهودی هخامنشیان شروع شد. منابع موجود ازعهد عتیق گرفته تا یافته های کارشناسان تاریخی معاصر همگی گواه جعلی بودن تاریخ سراپا دروغ اقلیت فارس است. ملتی که توسط یهود و برای برآورده شدن آمال و آرزوهای یهود از بیابان های استپی جنوب روسیه و شمال دریای خزر برای شکست دادن دادن بابلیان اجیر شدند و پس از کشت و کشتار فراوان اقوام بومی مملکت های محروسه سر انجام در نواحی بیابانی مرکزی آن یعنی کویرلوت (لوت “lüt” کلمه تورکی است به معنای لخت که با توجه به متن کلمه، معنای مکان بی آب و علف یا بیابان می دهد) مکانی برای سکنی یافتند. (2)
ماورای مستندات و حقایق علمی و تاریخی، هماطور که پیداست عقل و منطق حکم می کند اگر کسی قبل از دیگران در ناحیه ای مستقر باشد بهترین مکان را برای زیست خود انتخاب میکند … چرا تورکها در بهترین ایالت های مملکت های محروسه مسکون هستند و فارسها در کویر و بیابان بی اب و علف؟؟؟!!!….
این به این معنا است که همه ادعاهای نژاد پرستان از بیخ و بن پوچ و بی اساس هستند و اگر قرار باشد کسی را مهاجر، مهاجم و اشغالگر بنامبم، این فارس ها هستند که مهاجر، مهاجم و اشغالگر بوده و هستند و باید به موطن اصلی خود یعنی هندوستان و با بر اساس فرضیه ایی دیگر به استپ های روسیه باز گردند.
6.3.2. نژاد موهن آریایی:
همانطور که امروز بر تمام عقلا و اهل اندیشه آشکار است موضوع نژادگرايی و برتری و يا پستی نژادها نه تنها جنبه واقعی و علمی ندارد بلكه موضوعی كاملا ذهنی و پوچ است . همه دانشمندان در زمینه های زيست شناسی، جامعه شناسی و محققان اين زمينه بی پايه و اساس بودن نظريه نژاد موهن آریایی را به اثبات رسانده وقبول کرده اند. (3)
هدف از مطرح کردن نژاد موهن آریایی در مملکت های محروسه و منطقه همانا دست بابی به اهداف ننگین استثماری، استعماری، استحماری و نژاد پرستی بوده و می باشد که توسط اربابان مستعمره طرح شده بود و در مملکت های محروسه مجری آن آتش بیار معرکه شخص بیسوادی بنام رضا میر پنج بود. سیاست آریاگری یا نژاد پرستی آشکار تا به امروز ادامه دارد و حتی یکی از سران شعوبیه امروزی جناب آقای رییس جمهور خاتمی علیرغم عمامه سیاه بر سر که بایستی عرب و از نسل پیغمبر باشند در سفر خود به آزربایجان شرقی در جمع مردم کلیبر فرمودند که ایشان آریایی هستند؟؟؟!!!
6.3.3. حقوق بشر و استوانک دروغین کورشی
معرفی کردن یک شخص خونخوار و آدمکش بعنوان موسس قانون حقوق بشر؟؟؟!!! وارایه کتیبه های دروغین و استوانک جعلی که بنا به اتفاق نظر باستان شناسان کمتر از دویست سال عمر دارد و در زمانی طراحی و درست شده است که دول و مردم منطقه در خواب بودند و عوامل استعمار و استحمار به جان کوه و دشت افتاده بودند و برای آنها کتیبه و استوانه می تراشیدند تا برنامه های آی خود را بر اساس مستندات دروغین عملی سازند. دروغ و جعلی بودن کتیبه های مذکور و ادعاهای نژاد پرستان در مورد آنها در سال های اخیر توسط باستان شناسان دانشگاه تهران آشکار شده است. (4)
از کورش درتاریخ و ادبیا ت فارس و ایران (فردوسی، حافظ، سعدی، …) هیج نشانی و سراغی نیست و جایی در آن ندارد. حتی نژاد پرستان سعی کرده اند تا جملاتی را به نفع کورش و به نام او از افراد سرشناس جهان مصادره کنند که به آبرو ریزی منتج شده است. دو نمونه (5):
۱- دشوارترين قدم، همان قدم اول است.
این در واقع یک اصطلاح معروف در زبان انگلیسی است به صورت:
The first step is always the hardest
۲- دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
این جمله متعلق به رابرت جی اینگرسول سیاست مدار آمریکایی هست و اصل جمله عبارت است از :
The hands that help are holier than the lips that pray.
کورش که به گواه تاریخ اجیر شده قوم یهود بود در راه رسیدن به قدرت بسیاری از ایرانیان را قتل عام کرد وسپس تمدن بابل را با کشتار عمومی مردم نابود کرد. (برای مطالعه بیشتر در مورد جعبه سیاه کوروش و اینکه موطن وخواستگاه اصلی کوروش و هخامنشیان کجاست ویا بابل چگونه فتح گردید وچه جنایاتی در ایران آن روز و هنگام فتح بابل توسط کورش انجام گرفت، رجوع شود به کتاب تورات وکتاب ارمیا).
جالب است این کورشی که نژاد پرستان می خواستند و می خواهند به نام قهرمان بر تورک ها تحمیل کنند خود بدست یک شیر زن و ملکه تورک بنام “آنا تومروس” به هلاکت رسیده است. (6)
6.3.4. زبان تورکی نه آزری جعلی
نظریه دروغین زبان آزری توسط یکی از عوامل مستمره که ادعای پیغمبری داشت مطرح شد و با حمایت مالی، رسانه ای و مطبوعاتی رزیم نژاد پرست توانست اذهان عمومی را مسموم کند. ولی با هوشیاری و جوابهای علمی آزربایجانی ها پیغمبر نوین ضمن نوشتن مقاله ای از موضع خود عقب نشست وبدین وسیله باعث رنجش اربابان خود شد. (7)
بنا به عقیده بسیاری از تحلیل گران یکی ازعلل کشته شدن کسروی، ناراضی بودن رژیم نژاد پرست از او بخاطر عقب نشینی از موضع غیر علمی خود در قبال زبان جعلی آزری بود به این ترتیب که رژیم نژاد پرست او را در مقابل تهدیدات بوجود آمده از گروه های اسلامی بی پشتیبان گذاشت و با عدم حمایت و محافظت او برکشتن شدن او چراغ سبز نشان داد.
این واقعه درسی دو جانبه هم برای مانقورت های آزربایجانی و هم برای مدافعین راستین آزربایجان جنوبی شد. درس رژیم تهدید آزربایجانی های مانقورت بود که اگر از راه مانقوردی باز گردند جزایشان مرگ است و درسی که مدافعین راستین آزربایجان جنوبی بر آن تاکید ورزیدند و می ورزند این است که جزای مانقورت همان جزای کسروی است: سپرده شدن به آشغال دانی تاریخ بعد از استعمال.
با این همه، عوامل استعمارو شعبان های بی مخ هنوز که هنوز است بعد ااز این همه مقالات علمی و منطقی در رد این نظر جعلی (مخصوصا در شماره های مختلف مجله وارلیق) از کوبیدن بر طبل جهالت دست بر نداشته اند. غافل از اینکه اقلیت فارس خود مهاجر و زبانش وارداتی است. چنانکه دکتر ناتل خانلری می گوید زبان فارسی تنها زبانی در کشور است که با هیچ ایل (تیره) و یا قوم مشخصی وارد کشور نشده و مهاجر ادبی و دیوانی، یعنی وارداتی از بلخ و افغانستان و آسیای شرقی (تاجیکستان) و آسیای مرکزی (سمرقند و بخارا) به کشور کنونی ما ایران است .(8).
برای درک بیشتر تفاوت زبان فارسی وارداتی با زبان اصلی قوم فارس کافی است سفری به روستا های یزد و کرمان داشته باشیم و با افراد سالخورده صحبت کنیم تا این فرق بر همگان آشکار گردد.
آقای حسن راشدی در مقاله ای مهاجر بودن زبان فارسی را با ارایه مستندات نشان داده است. (9).
***
نویسنده این سطور باور دارد با توجه به موارد ذکر شده و ده ها، صدها و هزاران موارد ديگر ذکر نشده می توانیم به نتیجه گیری عقلی و منطقی درباره اینکه چه کسی عامل استعمار و تجزيه طلب است نایل شویم.
بزرگترین دلیل و سند در عامل استعمار بودن فارس (پهلوی ها و جمهوری به اصطلاح اسلامی) وجود و ادامه همان سیاست های پنهان و آشکار استعماری انگلیس و نژاد پرستی و تورک ستیزی آنها از زمان قاجاریه است.
از طرف دیگر، اگر انسانی فکر کنیم و بدون اینکه تحت تاثیر احساسات قومی و قبیله ای خود گردیم و اسیر تعصبات آن شویم قضاوت کنیم، بهتر می توانیم عامل استعمار و تجزيه طلب را بشناسیم.
وبه این سوال که:آیا ملتی که در هر برهه تاریخی، حتی بنا به اقرار خود عوامل استعمار، بيشترين تاريخ ساز در مملکت های محروسه بوده اند و بارها و بارها و به دفعات مکرر در حفظ و حراست از مملکت های محروسه غيرت و وطن پرستی خود را به اثبات رسانده اند، می توانند عامل استعمار و تجزيه طلب باشند؟ انسان مدارانه جواب دهیم.
-
آزربایجانی تجزیه طلب است یا استقلال طلب؟
با این اوضاع و احوال، آیا در اتحادیه مملکت های محروسه کنونی (ایران) جذابیتی وجود دارد که جلوی حرکت کریز از اتحادیه را بگیرد؟ چه جذابیتهایی در دیگر اتحادیه وجود دارد که یک عضو را به گریز از اتحادیه (ایران) تشویق می کند؟
با توجه به موارد ذکر شده در این نوشته می توان به این نتیجه رسید که استقلال نه یک هوس بلکه یک جبر تاریخی است که با رهایی ازیوغ واسارت و با دست یافتن به یک زندگی آزاد انسانی تبلور می یابد.
هممانطور که مشهود است سرزمین آزربایجان در طول تاریخ به هیچ وجه ارث پدری اقلیت فارس نبوده و نیست که با اسنقلال آن مملک های محروسه (ایران) تجزیه شود. بلکه آزربایجان و دیگر ممالک محروسه از قبل موجودیت فیزیکی منحصر بفرد خود را داشته و دارند که با روی کار آمدن اقلیت فارس ازهم پاشید. استقلال خواهی این مملکت ها تلاشی آگاهانه برای بازگشت به زندگی آزاد است و ملت های مملکت های محروسه بعد از این همه مصایب و تجربه های تلخ نمی توانند و نمی خواهند این تجربه های تلخ را دوباره تجربه کنند.
بنابر این خواسته، تمایل و تلاش های ممالک محروسه برای رسیدن به استقلال و حاکمیت ملی بر سرنوشت خود را همیشه نمیتوان به معنای دشمنی با سایر مملکت ها تلقی کرد و آنان را تجزیهطلب شمرد.
-
حرکت های استقلال خواهی و واکنش های متفاوت
مطرح کردن نگرش استقلال خواهی در کشورهای پیشرفته به دلیل رشد فرهنگی آنها واکنش های ملایمی را تجربه کرده است. در این کشور ها استقلال خواهان بدون کوچکترین مشکلی مانند دیگر گروه های سیاسی دیدگاه های خود را آزادانه تبلیغ می کنند. نتیجه تبلیغات به نظر خواهی از مردم منجر می شود و سر انجام تصمیم آخر را مردم میگیرند. در این کشورها وظیفه حکومتها احترام گذاشتن به دیدگاه های مردم است. یکی از این نمونه ها رفراندوم در اسکاتلند می باشد.
مردمان کشور چکسلواکی نیز از جمله کشورهای با فرهنگ بودند که بصورت مسالمت آمیز دو کشور چک و اسلواکی را بوجود آوردند.
اما در کشورهایی که رشد فرهنگی در آنها تبلور کافی نیافته است منظره نگران کننده است. تجربه ها در این کشور ها نشان داده است که اگر با کسانی که خواهان استقلال به روش های مسالمت آمیز قانونی و حقوقی هستند، بطور مدنی برخورد نشود و بجای پاسخگویی مسئولانه بطور نامناسب و خشونت آمیز رفتار شود، این خواسته نه تنها از بین نمی رود بلکه حصول به خواسته مذبور منجر به جنگهای خونین می شود. تجربه های موجود در چچن، اویغورهای ترک مسلمان در چین، تبت در چین، ببرهای تامیل در سریلانکا، مردم جنوب سودان مسیحی، (که به استقلال دست یافتند) و فلسطین که وضعیت آن برای همگان آشکار است.
-
استقلال طلبی در حرکت ملی آزربایجان جنوبی
حرکت ملی آزربایجان جنوبی طیف های مختلفی دارد و یکی از این طیف ها حرکت استقلال طلبانه است. طبیعت این این طیف به مانند سایر طیف های حرکت ملی آزربایجان جنوبی یک واکنش طبیعی در برابر تبعیض های اقلیت فارس در کشور است و تمام نیروی محرکه خود را ازپتانسیل های ملی و معنوی ملت تورک آزربایجان جنوبی می گیرد. اکثریت قریب به اتفاق جلوداران این حرکت اساتید دانشگاها، افراد تحصیل کرده دانشگاهی، دانشجویان و دانش آموزان هستند و در مقایسه با سرکوبگران اقلیت فارس و دست نشاندگان آنها از ارجحیت فرهنگی سود می برند. نتیجه این ارجحیت فرهنگی مطالبات و مبارزات این طیف را علیرغم استقلال خواهی که به تصور بعضی ها بایستی خشونت طلبانه می شد بسیار مدنی و مسالمت آمیزساخته است.
در نتیجه عداوت ها و نژادپرستی های بی حد وحصر عصر حاضر اقلیت فارس و ناکامیهای همه تلاشهای سیاسی و فرهنگی، بزرگان سیاسی و فرهنگی تورک در یکصد سال گذشته شامل انقلاب مشروطه، حرکت آزادیخواهانه شیخ محمد خیابانی، حکومت ملی آزربایجان و سر انجام انقلاب پنجاه و هفت و حوادث بعد از آن تا وعده های دروغین دوم خردادی ها و دولت به اصطلاح تدبیر و امید برای حصول یک موقعیت دموکراتیک در ایران و نکته مهمتر اینکه بخاطر ضعف وفقر فرهنگی اقلیت فارس وبسته بودن تمام روزنه ها در بازگشت بسوی یک سیستم فدرال، این طیف از حرکت ملی آزربایجان جنوبی را به این نتیجه رسانده است که طریق استقلال طلبی را دنبال کند.
در حالی که در قلب اروپا در ایالت باسک و یا در ایرلند شمالی و دیگر نقاط جهان، حرکت های استقلال طلبانه همراه با خشونت و ترور بوده است، حرکت ملی آزربایجان جنوبی ودر بطن آن طیف استقلال طلبانه حرکت ملی آزربایجان جنوبی یکی از منحصر بفرد ترین حرکت های ملی در جهان است که علیرغم این همه رعب و وحشت، ظلم و جور و ستم ملی و تحقیرهای نفرت انگیز، شکنجه و زندان و محرومیت های بسیار دیگر از طرف دشمنان آن هیچ وقت دست به خشونت و ترور نیازیده است و این ناشی از فرهنگ و تمدن ارزشمند و باشکوه و عالی ملت تورک آزربایجان می باشد که هر تورک می تواند به آن ببالد و افتخار کند.
طیف استقلال طلبانه همراه و هم آرمان با کل حرکت ملی آزربایجان جنوبی با تکیه و اعتماد بر اکثریت تورک کشور و نیروهای کیفی و کمی خود همان طور که به آن اشاره شد بر خلاف دیگر جنبش های استقلال طلبانه در دنبال کردن اعمال خشونت طلبانه، با توجه به فرهنگ بالای ملت تورک آزربایجان تا به زمان حال راه گفتگو و مدنی را انتخاب کرده است که البته نمی تواند ابدی باشد و بنا به صلاح دید و با توجه به شرایط می تواند طرق دیگری نیز جایگزین شود.
طیف استقلال طلبانه آزربایجان جنوبی همانند سایر طیف های حرکت ملی عمیقا باور دارد که کاربرد واژه تجزیهطلبی در باره ی حرکت ملی تلاش و پروژه ای است که از طرف اقلیت فارس در جهت نسبت دادن این حرکت مردمی به طرف دیگر مرزهاست (کافر همه را به کیش خود پندارد) و تنها کاربرد آن حفظ بقای حاکمیت اقلیت فارس و انگی برای سرکوب خواسته های قانونی ومدنی ملل در بند ایران است.
با این حال حرکت استقلال طلبانه آزربایجان جنوبی حاکمیت بر سرنوشت ملی خود را در دشمنی با اقلیت فارس نمی بیند و در صدد نادیده گرفتن حقوق آنها نیست بلکه استقلال را یک آزمون و فرصت برای اقلیت فارس می داند که بتوانند بطور مستقل در سمت یک زندگی بهتر آبرومندانه روی پای خود بایستند.
اؤزگور هارای
هفتم جولای دوهزاروپانزده
———————————
منابع و ماخذ:
-
ویلیام داگلاس قاضی آمریکایی، کتاب “سرزمین عجایب با مردمی مهربان”
“STRANGE LANDS AND FRINDLY PEOPLE”
-
کتاب دوازده قرن سکوت نوشته ناصر پور پیرار
-
5.
6.
7.
-
زبانشناسی و زبان فارسی، دکتر ناتل خانلری،ص.146
-
حسن راشدی، فارسی دری، زبان مهاجر يا بومی در ايران؟
-
رامين شهامتی فرد،بزرگ ترين تجزيه طلب های ايران حاكميت های مذهبی -استبدادی بوده اند.
-
-
مهرالدین مشید، هیچ تهاجمی مقدس نیست و هر اشغالی توجیه ناپذیر است