تاریخنویسی ذاتگرایانه ایرانی در بسیاری از موضوعات تاریخی از جمله در خصوص قاجار چارچوبهایی را ترسیم کرده که عبور از آن خطوط ترسیمی گناهی نابخشودنی محسوب میگردد و کسی حق ندارد روایتی متفاوت از تاریخ این دوره ارائه نماید.
به عنوان مثال، سالها پیش، یکی از ژورنالیستهای آزربایجان، محمد علی ارجمندی، در خصوص قاجاریه مصاحبهای با یکی از پژوهشگران تاریخ آزربایجان، رضا همراز، ترتیب دادهبود که آن مصاحبه تا مدتها در هیچ نشریهای امکان انتشار پیدا نکرد.
تنها دلیلش هم این بود که که محتوا و جهتگیری مصاحبه مزبور برخلاف نگرش حاکم بر جریان تاریخنویسی ایران در باب قاجاریه تلقی شده بود.
به نظر اینجانب، یکی از بزرگترین آفتهایی که میتواند در حوزه تاریخپژوهی دامنگیر یک ملت شود، نگرش دگماتیستی به مسائل تاریخی و عدم امکان ارائه تحلیلهای متفاوت در خصوص موضوعات گوناگون تاریخی میباشد.
شکی نیست که تاریخ نه یک امر مقدس، بلکه یک امر علمی است و بایستی قوانین مربوط به پژوهشهای علمی بر آن حاکم باشد. به بیان دیگر، در حوزه تاریخپژوهی هیچ کس حق ندارد ادعا کند که حقیقت امر همان است که از پیش نوشتهشدهاست. بلکه، همواره باید راه را برای پژوهشهای جدیدتر و تحلیلهای متفاوتتر باز گذاشت.
سیاهنماییهای نویسندگان دوره مشروطه در باب قاجاریه برای من قابل درک است، حتی سیاهنماییهای نویسندگان دوره حکومت برآمده از کودتا یعنی سلطنت پهلوی در این باب نیز برایم قابل درک است.
بدیهی است که نویسندگان دوره مشروطه برای اینکه بتوانند مردم را علیه سلطنت قاجار بسیج کنند، بایستی تا میتوانستند در خصوص کاستیها و نقاط ضعف آن دوره بزرگنمایی میکردند. در دوره پهلوی نیز برای اینکه از رضاخان یک شخصیت آرمانی بسازند، لازم بود تمامی محسنات پادشاهان قاجار و پیشرفتهای آن دوره مورد انکار قرار گیرد.
تاریخ نه یک امر مقدس، بلکه یک امر علمی است و بایستی قوانین مربوط به پژوهشهای علمی بر آن حاکم باشد. به بیان دیگر، در حوزه تاریخپژوهی هیچ کس حق ندارد ادعا کند که حقیقت امر همان است که از پیش نوشتهشدهاست.
لکن، برای من قابل درک نیست که چرا تاریخپژوهان ایرانی حتی پس از سقوط رژیم پهلوی هم همان روال قبلی را ادامه دادند و نتوانستند خود را از این میراث شوم یعنی نگرش دگماندیشانه و غیر علمی در باب تاریخ قاجاریه نجات دهند!
در این نوشته کوتاه، بیآنکه قصد داشته باشم در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشم، میخواهم شما را با معدود کسانی آشنا نمایم که توانستهاند خود را از سیطره این فضای غیر علمی حاکم بر پژوهشهای تاریخی دوران مورد اشاره نجات دهند و حرفی نو در این باب بر زبان آورند.
۱- صادق زیباکلام، نویسنده کتابهایی همچون “سنت و مدرنیته” و “ما چگونه ما شدیم”، هم در کتابهای خویش و هم در مصاحبههایی که داشته، توانسته از حصار تنگ نگرش دگماتیستی به تاریخ دوران قاجار خارج شود و تحلیلی متفاوت از این دوره تاریخی ارائه نماید و در برابر کسانی که با این نگاه وی مخالفت میورزند، به صراحت عنوان نموده که: ” شناخت ما از دوران قاجار، تبلیغات ایدئولوژیک دولتی است و سر سوزنی ارزش علمی ندارد.”
۲- سید محمد بهشتی، به عنوان رئیس کمیته ملی موزههای ایران، در یک مصاحبه تصویری با اشاره به پیشرفتهایی که در دوره قاجاریه در این کشور به وقوع پیوسته، اذعان میدارد که “متأسفانه ما دوره قاجار را از پشت عینک پهلوی داریم نگاه میکنیم”
، یکی از بزرگترین آفتهایی که میتواند در حوزه تاریخپژوهی دامنگیر یک ملت شود، نگرش دگماتیستی به مسائل تاریخی و عدم امکان ارائه تحلیلهای متفاوت در خصوص موضوعات گوناگون تاریخی میباشد